انسان در جهان بینی اسلامی داستانی شگفت دارد. انسان در اسلام تنها یک حیوان مستقیم القامه که ناخنی پهن دارد و با دو پا راه می رود و سخن می گوید نیست؛ این موجود از نظر قرآن ژرفتر و مرموزتر از این است که بتوان آن را با این چند کلمه تعریف کرد. قرآن، انسان را مدحها و ستایش ها کرده و هم مذمتها و نکوهش ها نموده است. عالیترین مدحها و بزرگترین مذمت های قرآن درباره انسان است؛ او را از آسمان و زمین و از فرشته برتر و در همان حال از دیو و چهار پایان پایین تر می داند. قرآن انسان را با خصوصیات ارزشها و ضد ارزشها مطرح می کند . اساسا آنچه که در زمینه بحث مدیریت انسانی مورد استفاده قرار می گیرد همین خصوصیات انسان است که به ارزشها و ضد ارزشها تقسیم می شود و آثار آن مستقیما در مجموعه رفتار ، کردار و گفتار و بطور کلی زندگی انسان آشکار می گردد . سرگذشت خلقت انسان اولیه هر چه باشد تأثیری در زندگی امروز او نخواهد داشت اما خصوصیات انسان رابطه تنگاتنگی با فعالیتها و جهت گیریهای انسان دارد .
 
از نظر قرآن انسان موجودی است برگزیده از طرف خداوند ، خلیفه و جانشین او در زمین، نیمه ملکوتی و نیمه مادی ، دارای فطرتی خدا آشنا ، آزاد ، مستقل ، امانتدار خدا و مسؤول خویشتن و جهان ، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان ، ملهم به خیر و شر ، و جودش از ضعف و ناتوانی آغاز می شود و به سوی قوت و کمال سیر می کند و بالا می رود اما جز در بارگاه الهی و جز با یاد او آرام نمی گیرد ، ظرفیت علمی و عملی اش نا محدود است ، از شرافت و کرامتی ذاتی بر خوردار است ، احیانا انگیزه هایش هیچ گونه رنگ مادی و طبیعی ندارد ، حق بهره گیری مشروع از نعمتهای خدا به او داده شده است ولی در برابر خدای خودش وظیفه دار است.
 
1. انسان خلیفه خدا در زمین است: روزی که خواست او را بیافریند، ارادهی خویش را به فرشتگان اعلام کرد. آنها گفتند: آیا موجودی می آفرینی که در زمین تباهی خواهد کرد و خون خواهد ریخت؟ او گفت: من چیزی می دانم که شما نمی دانید.» [ بقره / ۳۰ (ترجمه آیه به مضمون است).] «اوست که شما انسانها را جانشین های خود در زمین قرار داده تا شما را در مورد سرمایه‌هایی که داده است در معرض آزمایش قرار دهد.»
 
۲. ظرفیت علمی انسان بزرگترین ظرفیت هایی است که یک مخلوق ممکن است داشته باشد: «تمام اسماء را به آدم آموخت (او را به همه ی حقایق آشنا ساخت)،( آنگاه از فرشتگان موجودات ملکوتی) (پرسید: نام های اینها را بگویید چیست. گفتند: ما جز آنچه تو مستقیما به ما آموخته ای نمی دانیم آنچه را تو مستقیما به ما نیاموخته باشی ما از راه کسب نتوانیم آموخت). خدا به آدم گفت: ای آدم! تو به اینها بیاموز و اینها را آگاهی ده. همین که آدم فرشتگان را آموزانید و آگاهی داد، خدا به فرشتگان گفت: نگفتم که من از نهانهای آسمان و زمین آگاهم (میدانم چیزی را که حتما نمیدانید) و هم می دانم آنچه را شما اظهار می کنید و آنچه را پنهان می دارید؟» [ بقره / ۳۱ - ۳۳]
 
 ٣. او فطرتی خدا آشنا دارد؛ به خدای خویش در عمق وجدان خویش آگاهی دارد. همه‌ی انکارها و تردیدها، بیماری و انحرافهایی است از سرشت اصلی انسان: «هنوز که فرزندان آدم در پشت پدران خویش بوده و هستند و خواهند بود) خداوند (با زبان آفرینش آنها را بر وجود خویش گواه گرفت و آنها گواهی دادند.»[ اعراف / ۱۷۲] «چهره ی خود را به سوی دین نگهدار، همان که سرشت خدایی است و همه ی مردم را بر آن سرشته است.» [ روم / 43.]
 
4 . در سرشت انسان علاوه بر عناصر مادی که در جماد و گیاه و حیوان وجود دارد، عنصری ملکوتی و الهی وجود دارد. انسان ترکیبی است از طبیعت و ماوراء طبیعت، از ماده و معنی از جسم و جان: «آنکه هر چه را آفرید نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد؛ سپس نسل او را از شیرهی کشیده ای که آبی پست است قرار داد؛ آنگاه او را بیاراست و از روح خویش در او دمید.»[ الم - سجده / ۷- ۹.] .
 
5. آفرینش انسان، آفرینش حساب شده است، تصادفی نیست. انسان موجودی انتخاب شده و برگزیده است: «خداوند، آدم را برگزید و توبه اش را پذیرفت و او را هدایت کرد.» (طه / ۱۲۱)
 
6. او شخصیتی مستقل و آزاد دارد، امانتدار خداست، رسالت و مسئولیت دارد، از او خواسته شده است با کار و ابتکار خود زمین را آباد سازد و با انتخاب خود یکی از دو راه سعادت و شقاوت را اختیار کند: «همانا امانت خویش را بر آسمان و زمین و کوهها عرضه کردیم، همه از پذیرش آن امتناع ورزیدند و از قبول آن ترسیدند، اما انسان بار امانت را به دوش کشید و آن را پذیرفت. همانا او ستمگر و نادان بود.»[ احزاب / ۷۲] «ما انسان را از نطفهای مرکب و ممزوج آفریدیم تا او را مورد آزمایش قرار دهیم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم، همانا راه را به او نمودیم، او خود یا سپاسگزار است و یا کافر نعمت (یا راه راست را که نمودیم خواهد رفت و به سعادت خواهد رسید و یا کفران نعمت کرده، منحرف می گردد.)»[ دهر /۲ و ۳
 
 ۷. او از یک کرامت و شرافت ذاتی برخوردار است؛ خدا او را بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری داده است. او آنگاه خویشتن واقعی خود را درک و احساس می کند که این کرامت و شرافت را در خود درک کند و خود را برتر از پستیها و دنائت ها و اسارتها و شهوترانی ها بشمارد: «همانا ما بنی آدم را کرامت بخشیدیم و آنان را بر صحرا و دریا (خشک و تر) مسلط کردیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری دادیم.»[. اسراء / ۷۰.]
 
 ۸ او از وجدانی اخلاقی برخوردار است: به حکم فطری، زشت و زیبا را درک می کند: سوگند به نفس انسان و اعتدال آن، که ناپاکیها و پاکیها را به او الهام کرد.»( شمس / ۸ و.9 )
 
9. او جز با یاد خدا با چیز دیگر آرام نمی گیرد. خواست های او بی نهایت است، به هر چه برسد از آن سیر و دلزده می شود مگر آنکه به ذات بی حد و نهایت (خدا) بپیوندد: «همانا تنها با یاد او دلها آرام می گیرد.»[ رعد / ۲۸.] «ای انسان! تو به سوی پروردگار خویش بسیار کوشنده هستی و عاقبت او را دیدار خواهی کرد.»[ انشقاق /6]
 
 ۱۰. نعمتهای زمین برای انسان آفریده شده است: «همانا اوست که آنچه در زمین است برای شما آفرید.» [ بقره / ۲۹] «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است مسخر او قرار داده است (پس او حق بهره گیری مشروع از همه ی اینها را دارد).»[ جاثیه /۱۳]
 
 ۱۱. او را برای این آفرید که تنها خدای خویش را پرستش کند و فرمان او را بپذیرد. پس او وظیفه اش اطاعت امر خداست: . انعام / ۱۹۵. «همانا جن و انس را نیافریدیم مگر برای اینکه مرا پرستش کنند.»[ . ذاریات / 56]
 
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده و عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران، 1390